جدول جو
جدول جو

معنی بغل گشودن - جستجوی لغت در جدول جو

بغل گشودن
آغوش باز کردن، دست ها را از هم باز کردن برای در آغوش کشیدن کسی
تصویری از بغل گشودن
تصویر بغل گشودن
فرهنگ فارسی عمید
بغل گشودن
باز کردن آغوش، دست دراز کردن، جاباز کردن، وداع کردن خداحافظی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نُ)
بند برگرفتن. باز کردن بند. بند وا کردن. قید و بند را باز کردن. مقابل بند بستن: ازدست و پای محکوم بند گشودند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مَرَ)
بار از ستور به زمین نهادن و گشودن آن
لغت نامه دهخدا
(تَءْ کَ دَ)
دل باز کردن. غمها یا رازهای خود را به کسی گفتن. (یادداشت مرحوم دهخدا). هرچه در دل داشتن گفتن. درد دل کردن
لغت نامه دهخدا
باز کردن آغوش، ورزیدن آزمودن تجربه کردن، اظهار قوت کردن، روان گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
بند بر گرفتن باز کردن بند بند وا کردن قید و بند را باز کردن مقابل بند بستن: (از دست و پای محکوم بند گشودند)
فرهنگ لغت هوشیار